سعدی : "دو چيز حاصل عمر است: نام نيک و ثواب"
شما هم برای نام نيک اين جهان و پاداش کلان آن جهان، در اين "نصيحةالملوک" به عين عنايت بنگريد.
ابراهيم نبی از خدا نام نيک می خواست: " و اجعل لی لسان صدقٍ فی الآخرين" شما هم که از نام نيک نمیگريزيد.
از صحبت دوستی برنجيد که بد را حَسَن و خار را سمن و عيب را کمال و زشتی را جمال مینمايد
کو دشمن شوخ چشم چالاک
تا عيب مرا به من نمايد؟
من دشمن چالاک شما نيستم اما ناقدی بی باک هستم و در کار شما عيوب بسيار میبينم که اگر بنويسم مثنوی هفتاد من کاغذ میشود.
من در اين مخاطبۀ پر مخاطره آبروی فقر و قناعت را میخرم و نام نيک و ثواب میطلبم.
پروای حقيقت و مصلحت مرا به اين خطر میخواند که بجای شربت شيرين مدح، داروی تلخ نقد را در کام شما بچشانم.
زان حديث تلخ میگويم ترا
تا ز تلخیها فروشويم ترا
بر اين رعیّت فرشته فطرت رحمت آوريد که در چنگال ديو استبداد همچنان اسيرند، نه لبخند بر لب دارند نه ايمان در دل نه نان در سفره، نه دانش در دفتر، نه نشاط عيشی نه درمان دلی.
محتسبان لبخندشان را ربودهاند و واعظان شحنهشناس ايمانشان را.
مفسدان نانشان را بريدهاند و جاهلان دفتر معرفتشان را دريدهاند.
نه رنگ دادگری را میبينند نه چهره آزادی را . گران از تکاليف و تهی ازحقوق.
رهبرانشان شب و روز ارجوزۀ عدالت میخوانند و بدنيا درس مهر و کرامت میدهند. اما خود زندانها را از قساوت انباشتهاند و جامعه را به عفونت دروغ و ريا آغشتهاند.
درس غلامی به مردم میآموزند و رشته بندگی بر آنان میآويزند و در رسم ناقدکشی و شيوه شهر آشوبی استادند.
صد خرده بر ديگران میگيرند و اما خردهای انتقاد بر خود را نمیپذيرند.
خدا و ديانت را سپر بیکفايتیهای خود نمودهاند و خود را قوم برگزيده و ولی ٌ مقرب خدا وانمودهاند. يحسبون کل صيحة عليهم.
هر نصيحتی را صدای دشمن و هر ندای مخالفتی را نوای اهريمن میدانند. کارشناسان مقدس تراشیاند ومهندسان خبره زنجيربافی. قاتلان بیباک مروت و سارقان چالاک حریّت.
بر اين بندگان بندی رحمت آوريد که چون غلامان غمگين در اسارت ولايت شمايند تا زنجير غلامی وقفل غمناکیشان بشکند و برق دليری و شادمانی در چشمان نمناکشان بشکفد.
"يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم" ، قومی جامه ونان و جان و جوانشان را دادند اما به آنان اجازه يک انتقاد و اعتراض ساده ندادند و جواب مطالباتشان را با داغ و درفش آبداده دادند؟
نظرات شما عزیزان: